(14)دلتنگیهای مادرانه
سلام عزیز دلم
سلام کوچولوی من...سلام به روی ماهت...سلام به تو که بی صبرانه منتظرم تا تو دلم جا بگیری
خیلی دلتنگم...خیلی...خسته ام. دلم تورو میخواد.دلم یه نور میخواد.دلم عشق میخواد.دلم وجودت رو میخواد.بیا و آرومم کن
خسته از مشغله کار...میرسم خونه...بی انگیزه...بدون هدف دور خودم میچرخم.چیزی گم کردم و پیداش نمیکنم.تو بیای پیدا میشه.
نمیخوام چیزی رو به زور از خدا بگیرم...ولی تو حق منی! این حق همه زنهاست!هیچ چیزی نمیتونه جانشین لذت مادر شدن باشه.
عزیزکم منتظر اون قدمهای پر خیر و برکتت هستم که بیای و دل مامانی رو شاد کنی.
بابایی هم منتظرته.ولی هیچی نمیگه.میدونم که تو دلش آشوبه.میدونم که اونم امید به اومدنت داره.پس بیا و دلمون رو شاد کن.بیا و خونه عشقمون رو گرمتر از قبل کنوبیا و عشق من و بابایی رو تکمیل کن.وجودت همون ثمره عشقمونه.
مامانی عزیزم.دلم الان گریه میخواد...ولی قورتش میدم.نمیخوام فکر کنی مامان ضعیفی هستم و زودی به گریه میافته.
من مامان قوی میشم برات.تو فقط بیا